محمدامین بیروتی
محمدامین، در روز تاریک زمین
محمدامینِ ما در تیر ماه ۱۳۶۹ در خانوادهای متوسط در شهر قم به دنیا آمد. پسرک لاغراندامِ ما. مرد روزهای سخت، کارهای دشوار. او تحصیلاتش را در مدارس استعدادهای درخشان در قم به پایان رساند و برای ادامهی تحصیل وارد دانشگاه صنعتی شریف شد.
همیشه میگفت: آدمی جز برای آنچه تلاش کرده است پاداشی نمیگیرد. آیهای از کتاب مقدس که ورد زبان او بود. محمدامین صبور بود. ساعی بود و مزد زحماتش را هم میگرفت.
مهندسی کامپیوتر را تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه صنعتی شریف ادامه داد، سال ۲۰۱۵ فارغالتحصیل شد و در سال ۲۰۱۷ به بخش علوم کامپیوتر در دانشگاه تورنتو پیوست.
او را به یاد میآورم چون سروی بلند. باریک و سرافراز. او را به یاد میآورم که چرخ چمدانهایش را در فرودگاه جلو میبرد. سوغاتیهای کوچکی که برای پدر، برای مادر و برای من خریده است. آنگاه که چمدانش را باز میکند، یکی از آن لبخندهای دلپذیر بر صورتش است و منتظر است ببیند آیا هدیهاش را دوست داشتهام یا نه.
تحقیقات او در زمینهی سیستمها و شبکهسازی بر طراحی نسل بعدی شبکههای متمرکز بود. در تحقیقاتش بسیار باانگیزه بود و چشمان نافذ و بیقرارش در پی سوالات بی پایان، مدام به دنبال مسائل جدید و جالب بود و در نهایت هم به راهحلهای جالب توجهی میرسید. از لحظه لحظه زندیگیش بیشترین استفاده را میکرد. سکوت او به معنای درگیری فکریاش با مسالهای فنی در ذهنش بود. در دنیای بیکران علم غوطهور شده بود. معتقد بود، هرچه فناوری بهتر شود، دنیا بهتر خواهد شد. هدفش پیشرفت علم و فناوری بود. بنا به گفته استادش: او یک رهبر مادرزاد و دانشجویی درخشان بود.
محمدامین در هفت دوره مسابقات برنامهنویسی بینالمللی مدیر اجرایی بود. در مسابقات آسیایی acm-International Collegiate Programming Contest که در سال ۲۰۱۴ برگزار شد او رییس ستاد مسابقات بود. مقالهی دانشجوییاش در کنفرانس IFIP در مجارستان عنوان برترین مقالهی دانشجویی را از آن خود کرده بود. بنویسد خط بزند بنویسد اصلاح کند و عاقبت بیصبرانه منتظر واکنش صاحبان دانش به سهم خودش از علوم کامپیوتر بماند.
میگفت میشود دنیا را تغییر داد. میشود دنیا را جای بهتری کرد. در این باره بسیار جاهطلب بود و هرجا حرفی از انسان و پیشرفتهای علمیاش به میان میآمد محمدامین حاضر و آماده به اظهارنظر بود.
جای محمدامین در میان ما خالیست. دیگر تصویر او را بر صفحهی موبایلمان نمیبینیم که با خنده راهنماییمان کند کدام دکمه را بزنیم یا چطور تصویر را بهتر کنیم. هرچه هست تصویری خالیست. تصویر خالی او که در فرودگاه از مادر شنید: سفر به سلامت عزیزم، به خدا میسپارمت…
در آن چهارشنبهی سیاه، در آن روز تاریکِ زمین، شبِ نفرینیِ آسمان، محمدامین از دست ما رفت. با آرزوهایی تکه تکه شده، با ستارههایی رو به خاموشی، …
ستارهای که میتوانست بدرخشد اما…
نویسنده: محمدرشید بیروتی (برادر)